تو رفتی که برگردی من خیلی وقت است برگشته ام مثل موسی از نیل مثل یوسف از مصر مثل پرستو از سفر مثل کشتی از دریا وتو تا بیایی قندیل ذهن چشم انتظارم آب شده بگو چند فصل دیگر چشم انتظار واژه هایت باشم وترنم…
بوی عطر صبحگاهی تو از سمت جاده می آید باید نفس کشید هوای دلبرانه تو را بوی دلکش آیه های انتظار در فصل سبز رسیدن این روزها به مدد واژه ها شعرهایم رنگ وبوی دیکری دارند دوباره بوی عطر صبحگاهی تو وسیرابی مشام جان من…
تلاطم دستهایت در آغوش باد تدارک ژرف نگاهی بود لبا لب از فهمی به بزرگی یک لذت مدام وقتی ترجمان واژه ها تبسمی شد برای آغازین پیوندی شیرین #علیرضا_ناظمی 7
در آسمان وجودی من شبیه ماه طلوع می کنی شامگاهان که دربستر ذهنم کوهی از غم ها سایه می افکند وتو با درخششی لبریز مهر با وجودت بی گمانه های ذهن مرا با پرتوی از نور روشنایی می بخشی #علیرضا_ناظمی 4
در قالبی جدید چون انار گرداگرد شاخه ای در زمستان چشم می پالایم زندگی را از روزن نور ودرگلویم صدای بوسه ودر دستهایم سخاوت مهر روانه است به سمت واژه های پرتنش مهربانش حتی تاریخ ها را جابجا می بینم از شنبه به چهارشنبه پرتاب…
رقص باد در هوهوی قدم های تو توسن سرکش گام هایت و نسیم خنکای عطر لبخندت در پرچین دامن رازقی های عاشق چه نشاطی افکنده است در صبحگاهی که مزیّن است پنجره ها به راز بوسه گل سرخ اشتیاق حوصله فصلی چکامه و گِره…
جهانم ؛ واژه واژه ی چشمهای توست دلسپرده ام به لهجه ی ناز لبخندت سالهاست تردد من از کوچه غزل به شوق تماشای تو بود پروانه وار دورت می چرخم چقدر به تو رنگ ،قرمز یاقوتی طراوت می دهد تو شبیه هیچکس نیستی من شبیه…
در نجوای عاشقانه شعرها در گرده پاشی گل ها بر انحنای تاریکی قدم می زنی سالهاست دختر روشنایی ستاره هایی پرچین دامنت واژه دهانت عسل گام دستهایت صوراسرافیل سالهاست مأنوسیم به دلسپردن به رَد پاهایت بی آنکه تسلیم شویم به نگاه های هرزه گرد سیم…
بگذار در رویای داشتنت هنگامه برپاکنم زنی با عطر گل های نرگس با قامتی افراشته موهای بلند ومن که درهوای بارانی تهران تو قدم زدن یاد گرفتم گرم همچون آفتاب داغ چون گلاب آتشین لبخندت وتبانی دستهایی که از آستین بالا آمدند تا درمن رستاخیزی…
عطر جاری رود را نفس بکش هوای شهر عالی ست بگذار پرستو در شامه ات لانه کند بگذار در ذهن تو باد بوزد فردا که بهار می آید آنسوی این خاطره ها دیدنی خواهد بود #علیرضا_ناظمی 3
