غمباری درد از گونه هایش سیل مدام آهم بود در مناظره ای که دلشوره وار چشمهایش برایم از آن ژرفای خیال سینه سوز پرستو گفت وحالا جاذبه آن سوسوی اندیشه وهمدلی بغض شعرآلوده ای شد پامال گر بال پروانه … #علیرضا_ناظمی 2
ایستاده امیدوار شال غم به دور افکنده تا دوردست های افق را نظاره گری وشادمانه در طلبی بزم شعر وشور را تا واژه ها دگر باره موسیقی اشک ولبخند را در باور عاشقانه ات متصور باشند #علیرضا_ناظمی 1
به دره هایی عمیق پرت می شود خیالم سالهاست این منظره در تکرار تنهایی من لباسی نوبه تن دارند #علیرضا_ناظمی 1
حال تو خوب است !؟ چشم هایت هوس باران دارد قلبت نوازش می خواهد دستهایت هو هوی یک نفس عمیق می خواهد ؟ گوشهایت هُرم یک واژه عاشقانه را می طلبد !؟ ومن ایستاده ام به تَقّلا تا اینهمه آرزو را یکجا برآورده کنم #علیرضا_ناظمی…
رها در باد یله در نازکای چمن ایستاده چون کوه در مسیر بادهای شرقی تا استوانه ی تن را به قدر همت سمت وسویی دیگر هدایتگر باشد فارغ از رنج زمانه و زمانه رنج #علیرضا_ناظمی 2
بگذار این زنجیرهای اسارتی را که جلوی دهان ِ باز تو را گرفته اند بیندازم پشت کوه تا به ثمر بنشیند بلوغ تا نتیجه بدهد عشق تا طلوع کند شعر وآفتابی شود درهر چشم اندازی حرف های تو حرف های تو حرف های تو وبوی…
در کمینگاه عاطفه وعشق چه بی تابند دیدگانم به هوای خیال دلکش دلبرانه ی تو هجوم سایه های وهم انگیز درد دمادم من است از هجرانی که تو را از من گرفت برگرد تا حسرتاین سطرهای سپید به یأس بدل نشود #علیرضا_ناظمی 2
لبخندهایت را دوست دارم این روزها تو با لبخندهایت زیباتری گاهی وقتها با یک شعر گاهی وقتها با یک کادو گاهی وقتها با یک دسته گل لبخندهایت چند برابر می شود همین کافی ست بودنت وقتی لبریز لبخندی… #علیرضا_ناظمی 2
درآی از آبستنی پنجره و به رخصت مرا بخوان دیرگاهی ست در شب های مهتابی سیاهی از چشمانم سر می رود در انتظاری که از شوق به دیدار تو دارم… #علیرضا_ناظمی 2
آرامشی لبریز از تو در سایه سار درختی و حس عمیق پاییزی مملو از شیرینی #علیرضا_ناظمی 2