قطار رفته بود من مانده بودم وآرزوهای محال ریل هایی سرد ویخی وایستگاهی متروکه حالا سالهاست چشم به راهم نه قطاری، نه خبری از تو و تنها دلیل آرامش من همین ایستگاهی ست که بوی تو را می دهد #علیرضا_ناظمی 2
در دامن گلدان روئیدی جوانه زدی دلیل حال خوب من شدی وحالا من با هربار دیدنت لبخند می زنم به چهره ی زیبایت به هستی به عطر ملیح تو به لحظه لحظه ی وجود تو در دامن گلدان #علیرضا_ناظمی 2
من هر صبح با خیال دلبرانه تو از خواب بیدار می شوم به گل های رازقی پشت پنجره نگاه می کنم برای آمدنت کوچه را آب پاشی می کنم به لباسم عطر دلخواهت را می زنم تو را در هوای کوچه نفس می کشم و…
از تردید پرهیز کن ودلبستگی را بخاطر بسپار دراوج زندگی کن دراوج نفس بکش وشناسنامه ات را کنار بگذار به رسم موافق روزهای بعد که روزهای سخت رفتنی ست و سنِ سجلدها یک بهانه است تو را خوب می شناسم که درالتهاب عصر یخبندان ترسیم…
ضرب آهنگ گامهای تو در نُت موسیقی من هویداست تندتر تندتر کندتر کندتر بیا که تسلای خاطر منی وطربناکی وجود مرا سبب برایم لبخند بیاور وشاخه های گل رُز همیشگی بگذار بو کنم حوالی تو را کوچه عطر گل محمدی می دهد من با چشمهای…
همیشه تو پنهان بودی در رمزآلود بغض من در سکوت شعرهایم در فریاد چشمم در تپش پنجره های به انتظار تو نشسته و من آبرو داری کردم تا نامت درهیچ سطری لق لقه ی زبانها نشود #علیرضا_ناظمی 2
فهم عمیقی ست درخت شدن درست مثل آبتنی در تشت خورشید در پاییزی که باد از کوچه ی مهر می وزد #علیرضا_ناظمی 2
در قهقرای کودک درونم مستانه ی نگاه تو هنوز آتش می افروزد به لبخندهای مکرر به غمزه های شیرین به واژه واژه محبت عمیق تو خیلی وقت است از یاد برده ام که فاصله نیست ما را از همدیگر دور کرده جبر زمان است #علیرضا_ناظمی…
پاییز به مرز هشدار رسید می خواستم ادامه دهم اما نشد هشدار در پی هشدار ومن در خود فرو ریختم نیمه شبی جانکاه که رفوکردی خاطرات را به تن پوشی از فراموشی من لبریز درد درلباس هایم فرو رفتم انعکاس عجیبی داشت آینه صدای تو…
بر شاخساران بی برگ رؤیا نشسته ام به تماشا زلال عطشناک آرزو را در آفتابگیر حوصله چشمانم درخت بهانه بود من در آغوش سایه فهم لذت یک عاشقانه را بی هیچ تردیدی رخ در رخ جاده سخت مشتاقم #علیرضا_ناظمی 2