دریا از تو آرام یافت موج از تو تپندگی ساحل راز پوش از نگاه تو شد مرغان بال گسترانیدن را از تو آموختند ماهی ها نفس کشیدن را من از تو یاد گرفته ام شکیبایی را… #علیرضا_ناظمی 7
عادت دارم، به شاعرانه های مدامی که از تو برای من قدیسه ای ساخته است بی همتا در خیل عظیم زنان دنیا حالا من برای گزینش واژه های شعرم اندکی از لبخندت را همراه با راز ملیح عطر گیسویت و ترنم مهر گام های…
آ…ه گل رز ،گل رز ،گل رز سالهاست تو می دانی من عاشق گل رزم وهربار در هر مناسبتی مرا به وسوسه ی آن تماشایی دوست داشتنی دعوت می کنی درست مثل همین الان همین لحظه #علیرضا_ناظمی 6
به استقبالش در چشم به راهی آغوشی رنگ از رخسار پریده چکاوکی غزل شد با گریه های توأمان و لبخند های پیاپی وحالا در سپیده دمان امید سور مهربان نگاهش شعری سپید است شیرین تر از جان… #علیرضا_ناظمی 6
در من چه آتشی نهفته دامنت که تبسم جاری خیالهایت به بستر هر شبم تندبادی می افکند از امید با امید به وقت امید تا شعله های اشتیاق من چاروق به سر دوشادوش درد شانه به سر بکشد آه های … آهسته ات را نگفته…
سهم ما از زندگی همین شاعر شدن بود برای من تنها تو ماندی میان خیل واژه های درگذر ودوستان رهگذر وحالا ما دونفر مانده ایم دلخوش به فصل های رویش به روزهای وصل به روزهای خوب زندگی #علیرضا_ناظمی 6
تو رفتی که برگردی من خیلی وقت است برگشته ام مثل موسی از نیل مثل یوسف از مصر مثل پرستو از سفر مثل کشتی از دریا وتو تا بیایی قندیل ذهن چشم انتظارم آب شده بگو چند فصل دیگر چشم انتظار واژه هایت باشم وترنم…
بوی عطر صبحگاهی تو از سمت جاده می آید باید نفس کشید هوای دلبرانه تو را بوی دلکش آیه های انتظار در فصل سبز رسیدن این روزها به مدد واژه ها شعرهایم رنگ وبوی دیکری دارند دوباره بوی عطر صبحگاهی تو وسیرابی مشام جان من…
تلاطم دستهایت در آغوش باد تدارک ژرف نگاهی بود لبا لب از فهمی به بزرگی یک لذت مدام وقتی ترجمان واژه ها تبسمی شد برای آغازین پیوندی شیرین #علیرضا_ناظمی 6
در آسمان وجودی من شبیه ماه طلوع می کنی شامگاهان که دربستر ذهنم کوهی از غم ها سایه می افکند وتو با درخششی لبریز مهر با وجودت بی گمانه های ذهن مرا با پرتوی از نور روشنایی می بخشی #علیرضا_ناظمی 4