برای بستن ESC را فشار دهید

0 16
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

من هم شبیه باران خسته ام از روزهایی که باریدم وتو لبخندهایت را در گلوی واژه های بغض کرده جا گذاشته بودی ترسیدی از تنهایی ترسیدی از سوز سرمای درد و اکنون زمان   سوارشدن به واگن زمان است سالن زنان همراه خودت آ…بیاور آبادان…

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

شانه هایم را  پناه خستگی هایت کردم تا در ساحل آرامش پایت را دراز کنی در هوای آسایشی مدام بیقرار تر از تو من بودم که دل به دریا زدم و حالا سهم من تو شدی بیکرانه ای شاعرانه… #علیرضا_ناظمی 3

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

چون آهویی برآمده از چشمهای تو رمنده از هرچه تعلق تنها به شوق پاییزان ابری جنگلی که مرا و تو را به ذوق یک تمدد خاطر نفسی دوباره می بخشد دیده به دیدار تو دارم تا رهیده از هر چه ناملایمات در آغوش گرم شعر…

0 16
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به انتظار سلام می کنم وقتی روزها و عصرها از پی هم روانه می شوند وتو غروب نشده از گَرد راه نمی رسی تا دستی  به یاری این تن نحیف بلند کنی من هنوز چشم انتظارم وتو هنوز قول می دهی که بر می گردی…

0 9
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

آمده ای تا خوشحال باشم آمده ام تا طعم مسرت را بچشی این آخرین حرف نگاه های ما بود که رد وبدل شد در جشنی که نامش سالگرد آشنایی مان بود لبخند زدیم اشک ریختیم وبی دلیل قهقهه زدیم تو به من نگاه کردی وگفتی…

0 8
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به آستانه در ،به آستانه راه دیده پهن کرده ام به ذوق دست گشوده ام به شوق لب نشانده ام به آه … منی که سالهاست به یمن فصل های آمدنت نذر شمع داشتم حالا چون پروانه بال می سوزم سینه سرخ می کنم تا…

0 9
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

دستهای تو دستهای من دستهای خدا بارش بی منتهای رحمت حق عاشقانه های مدام غزلی لبریز از سخن طراوت یک عمیق مملو از احساس و لبخندی که  مرا و  تو را رهنمون می کند  به پارینه ای  عشق پارینه ای   دوست داشتن بیشتر ……