برای بستن ESC را فشار دهید

0 22
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

چقدر بار ملامت کشیده  تحقیر شدیم دراین راه ِ زاد و ولد عشق و عاشقانه های مدام به ما خندیدند گر گرفت تنمان شعف، شرافت،شور  وغوغای بیکرانه های مهرمان دستخوش آفات شد زندگی منطبق با خواست ما اداره نشد وحالا ما درایستگاه زمان منتظر قطار…

0 13
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

در سایه سار ناملایمتی ها آنجا که شولای غم برگرده روزهایت انداخته بود زمانه آمدم تا در ازدحام واژه های غم آلود معبری برایت باشم برای رهیدن از سلول سلول دردِ تا مغز استخوان فروکشیده و حالا در گرمای شهریوری این روزهای شاعرانه  به هیچ…

0 16
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

سنجاق کنید برگ برگ وجود مرا به شیرازه کتابها رها کنید بر شاخساران سرود آوارگی واژه هایم را در بند کنید انگورهای اشتیاقم را  در فصل انتظار تا همه بدانند من دلتنگ بودم دلتنگ کسی که شاعر چشمهایش هستم #علیرضا_ناظمی 2

0 11
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

چشمهایت بیکران مهر است  لبخند تو  شکوفه گل انار  می خندی  آستانه تحمل من چقدر کم است  دارد شعر می شود واژه هایم  دلتنگی را سطر اول نوشتم  واژه پرنده شد من با بال آرزو  به شهر شما سفری عاشقانه  خواهم داشت  فارغ از بعد…

0 14
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

دستهایت پناه خستگی هایم شد در فصل برگ ریزان بی آنکه بفهمم عمق این قصه عاشقانه تنها از یک تردید شکل گرفت ومن مردی بودم مردد که کمر به نابودی خویش بسته  از گذرگاه شهریور فرار می کردم مهر را نفهمیده وحالا درست در لحظه…

0 11
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

توآهسته به من رسیدی وقتی تلاقی نگاه هایمان یکی بود وآفتاب سایه را تاشانه هایمان بالا آورده بود من هنوز آن شاعر سابقم که درشعرم از حرفهایم پا پس نمی کشم بگذار در چشم هایت اردو بزنم وهمینطور در دلت بشکن حصر تنهایی را بگذار…

0 10
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

از سکوتش می شود فهمید به اندازه ی من مردد است موانع بین من و او یکی دوتا نیستند وچه دوست داشتن عمیقی میان ما دست وپا می زند دستهای او شبیه دستهای من زیر سنگ است …! این را هیچکس نمی داند ! هیچکس…

0 11
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

دستهایم گل می چینند از  پیراهن شب من طلوع صبح را در حنجره زمان جستجوگرم خوشه های محبت در  دامان تو قد می کشند بگو چند فصل دیگر باید برای اقتدار ماه   شانه سپر کنم تن پوش های جدید جشن های جدید و سر…

0 53
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

پنجره ها باز است من به سمت افق های دور در پروازم مغناطیس وجود تو هر روز فراخوان دارد در امتداد دستهایت چه حس روبه رشدی درجریان است پرده از سرشب برداشته جریده های روزنامه ها و ابلاغ های بیشماری که هر کدام مرا می…

0 29
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

قبض روح می شویم تا می رود این آینده موهوم بیاید رنگین کمانی از دردها پینه ی شانه هایمان می شود سرخ زندگی می کنیم پرپر می شویم و زاده شدنمان با درد سیراب می کند خانه ها را دلخوش به شعریم وهوای تازه ای…