ببخش که دزدکی بیادت هستم مخفیانه دوستت دارم ودرسکوت ، دلتنگی هایم را برای تو شعر می کنم #علیرضا_ناظمی 2
بگو چند بهار دیگر صبوری کنم وبه آفتابگردان ها قول آفتاب بدهم و انتظار تو را بکشم درخانه باغی که سالهاست قفل آن بسته نشده است بگو چند ساعت بگو چند ثانیه من طاقت بیشتر از این را ندارم به فریادم برس خیلی زود بیا…
مدتهاست زندانی ام در هوای بیقرار ثانیه های تو واحساس می کنم صدای پای خودم را نمی شنود گوشهایم بااین همه بوی تو را حس می کنم حوالی پنجره گرداگرد پرده ها ودردلم غوغایی ست #علیرضا_ناظمی 2
هوس کرده ام درپاییز بمانم به هوای تفألی به دیوان حافظ دوتا چایی با طعم دارچین دسته گل نرگس همیشگی خرمالوهای دستچین شده ی تو مهرماه جانبخش قشنگ وگوشه ی دنج باغ به وقت شاعرانگی کاش می شد اما گریزی نیست از سرما زمستان درراه…
چایی گل محمدی تبسم عاشقانه های مهرت دلگویه هایی از جنس مدرسه حواس پرتی های همیشگی ات سر صف صبحگاه دل پریشانی های تو در زنگ تفریح رجوعت به ابدیت جاودانه ی عشقی که بین ما حکمفرسات اسارت واژه های بکر عاطفه سرد شدن چایی…
آب ،ماهی، ماهی آب چه سنخیتی ست میان این هردو باهم ماهی بدون آب زنده نیست وخیال آب بی حضور ماهی نقش خاطره ای نمی تواند زد درست مثل من وتو ،تو ومن که بی وجود یگدیگر شاهد مرگ عشقیم در رگ هایمان ……
قدم زدن درهوای مطلبوع کوچه ها مطیع درهوای زمستان درست جایی وسط درنگ های بیشمار واژه ها چقدر زیباست وقتی واقعا تنهایی وفریاد رسی نیست برایت جز آغوش شعر هایش #علیرضا_ناظمی 1
فاصله من میان من وتو به قدر همین قند ِ چایی است تو لبخند بزنی جهانم گُر بگیرد ودوشادوش شاعرانه حضورت نگاه هایی رد وبدل شود به قدر همین قند ِ چایی بدون حتی فاصله ای میان من وتو… #علیرضا_ناظمی 1
دورش می گردم چندان که مهربانی در دستهایش گل می دهد #علیرضا_ناظمی 2
چشم درراهم تا بازآمدنت را به شکوه بیکرانه ای آذین ببندم شهر غرق شعف شود وچشم های من از حظ وجودت آلاله بچینند حالا که وقت رویش گل های شمعدانی نزدیک است #علیرضا_ناظمی 2