برای بستن ESC را فشار دهید

0 14
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

من آغاز توام درمن دیگری وقتی درچکامه ها عقلانیت سرک می کشد وسایه های سیاه درروشنای سپیدشعرها پا می گذارند هولکی روی سطرها تو نسبتت را با من بگو واز حافظه تاریخ رد شو رد تاریکی رابزن بگذار دیگران حدس بزنند که پیشتر ازاین هم…

0 6
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

حلقه های مهربانی آغوش باز رؤیا ساحت قدسی نگاه تو آرامشی توأمان با حظ تماشایی گیسوان تو رخ در رخ آفتاب شور آمدنت از بیکرانه ها افراشته قامتت در رزم واره دلکش حضورت دستی که به سمت تو دراز است دستی که از من برمی…

0 7
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

خیلی بهم ریخته بودم شبیه چنارها های کنار خیابان که به تن شان رمقی نمانده است یادت آمد ودر دل وجان تسلای خاطر شد بوی فنجان قهوه ی تازه تو اول صبح سلام های بی مانندت به وقت همدلی برای مخاطب خاصی که من بودم…

0 9
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

افسرده درخیابان های بی سروته را می روم وهیچ ماشینی مرا به مقصد نمی رساند پیام هایم ناقص مخابره می شوند رد تگرگ درکوچه هاست زنانی دالان دار راهند ومن بی مقصد هوار شده ام سر هیجان های ناشی از دلتنگی وبغض حسادت کور کرده…

0 8
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

سرآمدن حوصله پای بیقرار ثانیه هاست حکایت من وقتی بی تاب، پیراهن دلتنگی می پوشم تا استشمام بوی تو در مغزم فوران کند فورا بی آنکه دست بشویم از دقایقی که در نابسمانی روزگار شبها وروزهایم را در هوای تو سرکردم ودریغ از یک لبخند…

0 11
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

چشم انتظاری خیلی ها هم بد نیست می نشینی به او فکر می کنی به لبخندهای همیشگی اش به سور دستان گرمش وبه پهنای صورت اشک می ریزی درست وقتی دلتنگش می شوی واینهمه زیبایی تماما از چشم انتظاری او می آید براستی اینهمه نعمت…