برای بستن ESC را فشار دهید

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

تظاهر کن که با خیال من درآمیخته ای وبگذار رد عطرت در موهایم بماند حتی به قیمت رسوایی وسهم مرا از مرسوله های لبانت واژه بده حالا که در پژواک لبخندت  مرا غرقه کرده قُرق تعلقت به شکل ابر درآ وفنجان های خالی را پرکن…

0 8
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

خوشحالم که توهستی وهرشب دست واژه هایت را می گیری به خانه ی من می آیی برایم چراغ می آوری وغذای روح تا من دربستر شعرها آرام بین صدای کلمات موسیقی اسمت را تن پوش خودم کنم ودراز بکشم نامت را روی مه آلوده شبهای…

0 7
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

آتش عشق درونم را هیچ آبی سرد نمی کند مرا به جرعه آبی مهمان می کنند غافل از اینکه هرم این آتشین بیکرانه در من چندان زبانه می کشد که دریا هم ظرفیت خاموش کردنش را ندارد من سالهاست با این  بی نهایت ِ دوست…

0 13
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

بهارم را رد گام های تو جاودانگی بخشید زمانی که درفصل درنگ در هیاهوها هوهوی باد زمستانی تلاشهایم برای رسیدن به بهار را به سُخره گرفته بود تا نوروز حسرت دلم باشد آمدنت ترنم مهر بود و لطافت قدمهایت ترجمان مهر وسخاوت وحالا سالهاست رد…

0 8
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

دستهای تو … کان سخاوتند و آرامش وجودی مرا سبب من به پروانگی دل خویش ایمان دارم وبه رازی که میان من وتوست واقفم بگذار از دستانت پرندگی برچینم به بالهایم شوق پرواز بده بگذار تا همیشه دنیا عاشقت بمانم #علیرضا_ناظمی 1

0 13
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

تو آمدی بی آنکه بفهمی درمن کارزار شعر شکل گرفت دلتنگی لباسی نو پوشید ودستهایم لکنت گرفتند شبیه شعر سپیدی زاده شدی در پناه شانه هایم گُر گرفت قلبم وحالا من ماندم ویک دنیا حسرت  ودلتنگی عجیبی که تنها  تو راز آن را می دانی……

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

موسیقی چشمهایش گیرا بود وهُرم نفس هایش را می شد درهوای کوچه حس کرد لباسهایش رایحه ی گلهای بهاری داشت لبخندش صمیمی بود وکمی غمناک آهسته می خندید وموهایش در مسیر باد رقص کنان ترانه خوان بودند شانه هایش می لرزید دستهایش عرق کرده بود…