برای بستن ESC را فشار دهید

0 11
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

باغ رؤیاهایمان به بار می نشید آنگاه که درتبسمی ملیح جانبخشی دارند واژه های نگاهت در رزمایش ایثارگونه ی این روزها درپگاهی که به رسمی دیرینه کنار آتش منزل می‌کنی ومیهمان می‌کنی مرا به چایی داغی با چاشنی مهرت به قصد همراهی #علیرضا_ناظمی 0

0 18
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

لحظه های بیقرار من درپاگرد سالن با چشمانی ازانتظار لبریز دیده به راه آمدنت داستان ها دارند بی‌دل‌تر از کاناپه هایی که مست از بوی قهوه لب کارون می خوانند تا تو بیایی ومن باور کنم احساس های مشترکمان جواب داد ما بی هم نمی…

0 10
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

دلخوش به همین مقدار کم روبه سوی بهبودی قلب ها با رأفتی همیشگی چشم خود را گشوده  به روی دنیای زیبایی ها ومن در ژرفای نگاه او نقش‌جهانی می بینم شکوهمند واستوار #علیرضا_ناظمی 0

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

مست از بوی قهوه می نشینم روبرویت و زل می زنم در حدقه چشمهایت ولمس می کنم دستهایت را آرزوهایم را نفس می کشم چقدر نزدیکم به تو وتنهایی چقدر دور است از من فاصله ها را پرکرده حضورت تنها می شویم با هم ویک…

0 19
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

تو با من همسفری همیشه بلکه از همیشه هم بیشتر ای همزاد قصه های من آرامشم را مدیون توام بگذار لطفا… بگذار محکم گره بخورد ریسمان ،عشق ،الفت دوستی ،شفت، همدلی بگذار در هم تنیده شود مهر، عاطفه، ایثار بگذار شور بگیرد چشم های زل…

0 18
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

لبریزی از چکامه های شور وساقدوش توست رایحه ی عطر باد صبا تو از مشرق می آیی آفتاب به فرمان تو می چرخد  درخت، آینده، پرنده در تو نظر دارند برگها به اشاره تو از درخت می افتند وتو همان بانوی شور وصداقتی که ترجمان…

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

هرچه سیاهی ست دوست دارم شب را موهای تو را  در دل شب موهای تو را… همین پنج انگشت کافی ست تا نامت را در قلبم سیاهه کنم به نوشتن که می رسم زبانم بند می آید شاعر می شوم چقدر آستانه ی  تحمل من…