برای بستن ESC را فشار دهید

0 30
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به کافه های شهر سرمی زنم با سری پر از شعر ودرمن هنگامه برپا نمی کند طعم هیچ قهوه ای مگر قهوه های تو که با آن  حس قشنگ ودوست داشتنی دستهای خیالت در جان ولوله برپا می کند هر روز عصر شبهنگام وگاهکاهی که…

0 39
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

درچارسوی انتظار جایی حوالی پنجره نزديک پیچک های موافق کنار بامبوهای مشتاق که شبیه من هر روز خود را آرایش می کنند برای تو من نفس می کشم به هوایت در هوایت راستی من چقدر خاطره دارم با تو  بامبوها  و پیچک ها…. #علیرضا_ناظمی 1

0 15
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

شبیهیم به هم مسافران قایقی دراوج اضطراب روان به سوی مقصدی پراز هراس که بانگاه آفتاب خیس می شویم وغمزه های ماه به کام غصه می کشاند اشتیاق مان غم را مرور می کنیم واز تزاحم غصه ها عبور می کنیم به بانگ چاوش شبانه…

0 18
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

شاهکار خلقت ؛تویی بانو با آن نگاه محزون دخترانه ات حوالی شامگاه چشمهایم و رد نگاه تو که ورود کرده به انتهای کافه بی صدا،یکرنگ ،خالص  از دهان واژه ها بلند است نامت وحوالی گردن آویز تو چشم می چرخد درست جایی که خط به…

0 13
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

صدای زنگ در می آمد تو بودی همراه خودت بهار را آورده بودی صدای گنجشک های عاشق را رقص پرستوها را واما من دل نازک‌تر از همیشه در را گشودم تو بی درنگ درآغوشم جا خوش کردی وگفتی: بهار است ؛ بهار من به دستهایت…

0 10
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

من از شهر اجدادی شما خاطره ها دارم ودرسلول های تنم زنگ بیدار باش صبحگاهش هنوز آوای چهل ساله دارد ناقوسی روح نواز وصدای ساعتهای دیواری باکره ای هنوز در اولین پیچ میدان به گوش می رسند رادیو روی موج جدیدی منشور اشک‌هایت را واگویه…

0 16
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

درجنون دلتنگی وقتی نیستی روی مرز تنهایی راه می روم کرت های فاصله را می شمارم خزان زده است دقایق بی تو زمستانی است ثانیه ها بیا وبرهان مرا از این شعرهای همواره غمگین وروایت های همواره غمگنان از این تنهایی مفرط از این درد…