برای بستن ESC را فشار دهید

0 11
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

شکوفه های بادام بهانه شد تا من در دام سپید آرامشت بازهم درسکوت شعرهایی بگویم لبریز از چکامه های ناب و تمناهای دل کویری ام را پیکشش نگاه مهربانی کنم که هر روز طلوع می کند صبحگاهان از مشرق … #علیرضا_ناظمی 2

0 8
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

مبتلایم به تو ودر تنگنای دلتنگی در خیال خودم درآغوش می کشم تو را وبی هوا هوایی تو می شوم حتی چند لحظه به قدر چند دقیقه به قدر بوسه ای وبه اندازه ی مکاشفه ی عاشقانه ای همین و بس #علیرضا_ناظمی 2

0 15
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

ساعت شش وپنجاه وسه دقیقه است نمی دانم بگویم شوربختانه یا بگویم خوشبختانه به مزرعه سر زدم آنجا ؛ لبریز رایحه ی گلها بود ولی عطر تو را بهتر می شد استشمام کرد چه کرده ای با من که درسلول سلول تنم تنم همواره نسیم…

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

ایستاده ام درحاشیه خیابانی که بوی تو را دارد جایی که هوای تو را درآن استشمام می کنم بویی شبیه طعم دلتنگی نیمه شب بوی رقص باران تنفس در حوالی عاشقانه های مداوم در تکرار تو وشست وشوی تن در تشت مهربانی نفس هایت آغوشی…

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

شبیه چنارها از هرسو دربرابر باد ایستاده ایم ودلیل ماندن ما شد عهدی ست که با بهار بسته بودیم شهر از آمد ورفت خالی شد رهگذران راه خانه ها درپیش گرفتند باغ از هیاهو خالی ماند وفریاد کلاغ ها خراب می کند بعدازظهرهای دلچسب همیشه…

0 11
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

ای گنجشک‌ها بشکند تفنگی که شما را عقیم می خواهد دعا کنید به دست هر آزارگری که به سمت شما اسلحه می گیرد کتابی برسد که درآن نوشته باشد گنجشک‌ها هم حق حیات دارند #علیرضا_ناظمی   2

0 11
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

استبداد کلاغ ها رژه بر سنگفرش خیابان و رَدّ چکمه ها بر دامن شکوفه ها اینها داغ دامن سوزی است که سالهاست به جان شهر افتاده است باید گریخت از درد گریخت از این غم انگیز ِ روزگار باید گریخت از وصله های ناجور وشبهای…