شبیه چنارها از هرسو دربرابر باد ایستاده ایم ودلیل ماندن ما شد عهدی ست که با بهار بسته بودیم شهر از آمد ورفت خالی شد رهگذران راه خانه ها درپیش گرفتند باغ از هیاهو خالی ماند وفریاد کلاغ ها خراب می کند بعدازظهرهای دلچسب همیشه…
این را داروخانه دار نوشته بود بصورت جلدی استفاده شود فهمیدم فهیم است و ما چقدر سطح مطالعه مان کم شده است #علیرضا_ناظمی 2
ای گنجشکها بشکند تفنگی که شما را عقیم می خواهد دعا کنید به دست هر آزارگری که به سمت شما اسلحه می گیرد کتابی برسد که درآن نوشته باشد گنجشکها هم حق حیات دارند #علیرضا_ناظمی 2
پیرامون شهر رفتگران شب را جارو می کنند تا سپیده سربزند ما دست بوس خورشیدیم #علیرضا_ناظمی 2
استبداد کلاغ ها رژه بر سنگفرش خیابان و رَدّ چکمه ها بر دامن شکوفه ها اینها داغ دامن سوزی است که سالهاست به جان شهر افتاده است باید گریخت از درد گریخت از این غم انگیز ِ روزگار باید گریخت از وصله های ناجور وشبهای…
قرار تازه ما درهوای ابری ومه آلوده ی پاییز بغضی که تا گلوی فرضیاتم آمده وراه بند نفس هایم شده واشکهایی که مجال نفس کشیدنم نمی دهد #علیرضا ناظمی 3
فکر کردن به تو درمن حادثه می آفریند با چشمهایی قاب گرفته در هوای تو هفت روز هفته درتنهایی قدم می زنم وآدینه ها تو راجستجو گرم درکوچه های دیروز قد نمی دهند واژه ها وطلبکارانه حواس مرا پرت می کنند ازتو غافل از اینکه…
دلم آرامشی می خواهد از جنس تو من باشم وتو باشی دوتا چایی قند پهلو کنارم بنشینی ودر نفس هایم شعله های مهربانت را بریزی بی خیال همه ی دغدغه ها وبگذاری شانه هایت را لمس کند شاعرانه های سپید دستهایم #علیرضا_ناظمی 3
رخ دررخ پنجره به تماشای دستهای تو ایستاده ام درسکوت تا از پهنای صورتت برگیرم لبخندی در مصلحت ایام وقتی لبهایت چون گل رز تمام قد سرخ می شوند از خاطره هایی که تو برایم ساخته ای #علیرضا_ناظمی 2
پروانه وار جهیدن در هوای بیقرار انعکاس نفس های تو چه حظی دارد تب تند قرار اشتیاقی به مکث ثانیه ها خیال دلکش حیران قلب من وبغض فرو خورده ای که شکست … #علیرضا_ناظمی 3