برای بستن ESC را فشار دهید

0 14
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

ما درامر محالی قدم زدیم واتفاق ناممکن رخ داد شب در چشمانمان فرو نشست کرد ودر رجز خیابان داغی عطشناک حوصله را به زوایای ناگهان یک اتفاق پیوندی عمیق داد بعد از تولد تو بود که در من من ِ دیگری زاده شد که دلباخته…

0 18
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

تو رفته ای از کوچه دلم من هرغروب گریان لبخندهایم را شعر می کنم حرمان درد غریبی ست درد مشترک ما نبودن است پاییز آمده انارها افتاده اند برگها ریخته اند من سراپا هنوز هرعصر تو را نفس می کشم محال است بی تو  این…

0 15
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

جهیدن باد در آغوش تو غوغای دامن وشالت رقص دلبرانه انتظار چشم های بسته تو  گل های رز زرد در دست تو استشمام بوی عشق وچقدر عمیق ادراک داری قرار بیقرار امروزت را وقتی قدم در خیابان می گذارم وتو با لبخند نامم را صدا…

0 27
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

و من چقدر به هوای ابری آنسوی شیشه ها حسادت می کنم وقتی با تو به اشتراک می گذارند حالشان را و تو آنها را به آشیانه چشمانت دعوت می کنی بی آنکه موهایت را از نگاهشان برگیری من حتی به گلهای پرده به گلهای…

0 19
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

همیشه به زنهای عاشق فکر می کنم وغبطه می خورم به حالشان که شبیه پرنده بر شاخساران درختی لانه بنا می کنند بال می گشایند زندگی می کنند ووجودشان لبریز است از اعتماد شادی در نهادشان رخنه کرده است به خدا توکل دارند ونفس کشیدن…

0 21
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

برای بعد از خودمان باید… حرف تازه ای به یادگار بگذاریم انسانهایی هستیم از شرق به غرب دونده واز شمال به جنوب رونده درپیچ هاسرگردانیم ودر عمیق آتشبارهای زندگی چون مردمان مستأصل دست بر دست ایستاده ایم در کنجی باید برخیزیم از زمخت ذرات معلق…

0 24
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

چایی من سرد می شود من می مانم وخاطرات ودلتنگی تو می مانی ودفتر شعرهایمان آغوش باز دقایق ومجالی که برای قرار نیست صدای تیک وتاک ساعتی که درمغز پنجره می کوبد چشم انتظاری های من ودلهره هایی که سهم من نبود … #علیرضا_ناظمی 2

0 21
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

زیبا شده ای واین چیز کمی نیست قشنگ تر از همیشه و با چرخش سکان ابرها پایین می آیی شبیه باران پاییزی که سستی را می برد وبا خود انگیزشی لبریز حظ به همراه می آورد  از سر درختان روسری می کشی صید دلها می…