ماه میشوی… آرام، آرام در سکوتِ واژههای سپیدِ من مثل هالهای در حجاب و زاده میشوی ؛…
ساعت عاشقی از نو کوک شده است عقربههایش هر ثانیه را به نام تو زخم میزنند… و…
چقدر نزدیکیم و چقدر دور… من به این شباهتِ مشترک در تنگنای زمانهای افسردهحال که قاب پنجرههایش…
از کوچ ساحل آمدی دریای من سواره بر موج چشمم درتسخیر ِ امواج تپنده به هوای تنفس…
شب آبستن چشمهایم می شود وقتی در تکاپو ماه و انتظار را مرور می کنم #علیرضا_ناظمی 2
به رقص آمده اینجا، هوای مردادی به جوششی که در آن ردپای تو پیداست و باز تاب…
صفحه 1 از 109
بعدي