برتن سپید واژه هایم برهنگی خاکستری کدری خودنمایی می کند زخمی عمیق و چالاک که تند می…
چایی من وقتی یخ می کند چشمهایم تا بیخ گوشواره ات تیر می کشد تو درجایی آنسوتر…
دلگیرم از خودم که چرا دستهایم میوه های تلخ می دهند کسی با من بگوید راز شیرینی…
دیوانه وار سبقت می گیرم از لگد پرانی نگاه های هرزه و سکسکه های مالیخولیایی که تو…
دامن به دریا گره می زنی تا کابوس غمهای تلمبار شده قلبت باشی رمنده از هرچه دل…
نبض آرام انتظار در بغض همواره چشمهایم وتپش تند کند قلبم روی نیمکتی که عاشقانه هایم را…
