گاهی از آغاز آدمی تنهاست وآشیانه هرجا بگیرد همدمی نخواهد داشت اصلا عادت می کند به تنهایی…
این روزها چقدر دیر به آینه سرمی زنی فراموش کرده ای خودت را مرا به تماشا برخیز…
عشق لباسی ت به قامت تو با رنگ دلخواهت چه تن پوش برازنده ای #علیرضا_ناظمی 1
پاییز نیامده قصد رفتن دارد در حیرانی برگ ها وبهت ناباورانه ی درختان و رد پای تو…
به سوی من دستی دراز است همراه دسته گلی که آمیزش عقل ودل می کند ورکاب در…
از راه دوری آمدم از فرسنگ ها فاصله وبرایت قلبی آوردم که لبریز است از احساس وتو…
