عطر تو درکوچه ها پیچیده است و من همه سر مست واژه های مهربانی تو این روزها…
دادخواست های چشمانم را به قضاوت بنشین وسهم مرا از پنجره های اشتیاق دوبرابر کن سالهاست وکیل…
روانه می شوم شبیه اشکهای کودکان کار شبیه دسته های چلچله شبیه گله های سار شبی شبیه…
اقیانوس وار پای نشستن ندارم با دریا دمسازم وبه هرساحلی تن نمی دهد آغوشم دنیای من بیکرانه…
بعد ازغروب سایه نخل ها روی سرما مهر فکن نخواهد بود صیادان از دریا بازمی گردند با…
سبز خواهم شد شاعرانه خواهم زیست و در خیال دلکش عطری صبحگاهی جوانه خواهم زد پرنده خواهم…
