چه می کنی با من به وقت ایستادن جلوی آینه پدیدار می کنی دنیایی از زیبایی هارا…
به تو فکر می کنم به طعم قهوه ی حرفهایت به خزیدن نگاهت در من در دنج…
نیمکت خالی چشمی که سودای تو را داشت آمدن ،نیامدن ومن که بی حضور تو شبیه پرنده…
امروز دوباره باران بارید من یاد تو افتادم یاد آنکه با من چه کرد چشمانت درآن روز…
برمی خیزم شبیه پرنده ای از شاخساران درخت تا در انزوای بی کسی خویش ثمره ای باشم…
پایی که مرا به کوچه می برد برشی از رفتن توست و قرص هایم نسخه ای ست…
سایه ی من کوتاه می شود کوتاه وکوتاه تر چندان که دستم به آغوش باور تو نمی…
سرشارم از تو و دوست داشتنت به تو که فکر می کنم نامت می شود ترانه ای…
رفیقم با عکس های تو از فاصله های دور وقتی دلتنگ، بادلهره به لنز دوربین لبخند می…