شبیه هیچکس نبوده ای

ومن دستهای تو را

در تندباد هذیان پاییزی

سخت گرفته ام

حالا چشمهایت را بازکن

بندر، دریا …

و بادبان های برافرشته

دیگر از دیلاق درد نگو

موج ها تاب شنیدن ندارند

خودت را بسپار

به اقیانوس بیکران

لب تر کن به جرعه ای شعر

نگذار حسرت گَردی به گُرده ی

دردمندت بگذارد

شاید کمی دورتر یا دیرتر

قرار است ناخدایی

 در ساحل دریایی تو

رحل اقامت بیافکند

#علیرضا_ناظمی

1

برچسب گذاری شده در: