آخرین خبر
رویداد مهمی بود:
تخطی عاشقانهای مدام
شبیه نیش زنبور عسل
در رگبرگ های گلها
صحبت از پیراهن تنهایی مرد تشنهای ست
که چهار بار،فصل پنجم را
دوره کرده
و ماجرایش
تیتر اول تمام روزنامههای شهر شده
خدایا، به جای اینهمه برج
کمی هفته
سال
و قرن
میساختی
تا ما که قحطیزدهایم
از بیسامانی
و لگد به بختمان زده آفتاب
در جولان تیرباران وقت
شبیه کودکی دوساله
که تاتیتاتی نرفته
پستانک از لبانش گرفته باشند
و به او کلاه ایمنی بدهند
با لباس کار
قدری برقصیم
خدایا، ببین:
در چنتهیما
جز مشتی ریال بیارزش
ونانی حلال، چیز دیگری نیست
و کار ما کشیده به فقدان
فقدانی که طعم عسل را نچشیده
تنفس،دهانبهدهان میگیرد
و نفس از تنگنای سینه
آرام بیرون میجهد
از وقتی که پردههای عاطفه
با کام پنجره ها مأنوس شدند
واژه ها آتش گرفتند
و دفتر پاپتی شعرهای من
از ریگ تنور سنگگ سوخت
کاش میشد قورباغهها را نوازش کرد
در باران عاشقانه دوید
عصمت ناودان ها را بوسید
و به سلامت از این چالش بزرگ
سربلند،راهی خانه شد
هنوز هم دیر نیست
خدایا،نیمنگاهی مدقق
کافی است
تا ورق برگردد…
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها