بوی پیچک های پیچیده

در هوای خانه

ناز طناز زنانه ی تو

درعصرهای دلگشای حیاط

رقصِ خرامان گامهایت

روی سنگفرش های مضطرب خانه

نقش نفس های تو

بر پرده های پنجره

بوی دلکش تنهایی

وسلام تو به کتاب

وآینه های بشارت بامدادی

تا شامگاهی ات

برپهنای‌ پهنه ی پناهگاه چشمان من

همگی سورچرانی عشق بودند

درسالهایی که

تو مأوا کرده بودی

درقلب من

وکسی نمی دانست …

#علیرضا_ناظمی

1

برچسب گذاری شده در: