قرار تازه ما درهوای ابری ومه آلوده ی پاییز بغضی که تا گلوی فرضیاتم آمده وراه بند…
فکر کردن به تو درمن حادثه می آفریند با چشمهایی قاب گرفته در هوای تو هفت روز…
دلم آرامشی می خواهد از جنس تو من باشم وتو باشی دوتا چایی قند پهلو کنارم بنشینی…
رخ دررخ پنجره به تماشای دستهای تو ایستاده ام درسکوت تا از پهنای صورتت برگیرم لبخندی در…
پروانه وار جهیدن در هوای بیقرار انعکاس نفس های تو چه حظی دارد تب تند قرار اشتیاقی…
بگذارباران ببارد من عهد کرده ام زیر باران به رقص درهوای خاطر خواهی تو مجنون بیایم و…
حوالی دی درسرمایی جانسوز قطاری از ابرها درگذرند بوی زمستان در کوچه پیچیده باران امّا! نمی بارد…
تا باز می کنم پنجره را می دود عطر پیراهنت درآغوشم #علیرضا_ناظمی 3
دستهایم را در پرتو نور دراز می کنم به سمت ابدیت بیکرانه ای که مکاشفه ی چشمهای…