به تو فکر می کنم

به آخرین حرفی که زدی

و

آخرین حرفی که زدم

به تکانش آخرین دست

به لرزش پاهایم

به خاکستری روزگاری که

بعد ازآن فاجعه ی تلخ

برایم رقم زدی

به پرستوهای مهاجر درلباسم

که چگونه

سمت زاینده رود را نشانه بگیرند

وقتی دلخوشانه

چکه چکه دیدار تو را

در حواله هایشان دارند

ومیلشان به انجیرهای کوهی ست

یک بار دیگر پرده ها را کنار بزن

کنار من بایست

در چشمهای من بدرخش

و به من بگو

اینها همه خواب بود

#علیرضا_ناظمی

2

برچسب گذاری شده در: