جدال چشم های تو با پنجره

خیزش مدام نگاه های من

 و غمسروده‌هایی که

از گلوی زخمیِ زمان می‌چکد

به چالش می‌کشد…

پیشانی نوشت آفتاب را

تا شعله‌ی شب را بشکافد

و خورشید، زخمی از تیغِ سیاهی ها

در میدانِ نبرد شیپور رزم بنوازد

 هنوز مردمک چشم‌هایت

به جای رد سایه

پرچم‌مقاومت را بالا می‌برند…

من از پدافند غیرعامل تو

در خط مُقدمِ بی‌خبریها

  سان می‌بینم

آژیر خطر به صدا در می‌آید

 و صدای قدمهایت

مثل اسلحه‌ های بیگانه

 گلوله را به‌سوی سکوتِ من نشانه می‌گیرد

#علیرضا_ناظمی

2

برچسب گذاری شده در: