صدایت را می‌شنوم

صدای تو خوب است

من به باور گل‌های سرخ

ایمان دارم

و به بق بقویِ قُمری‌های عاشق

اعتمادی راسخ

من می‌فهمم شاخه‌های تاک را

که چگونه، مستانه

با آغوشِ دیوار

پیوند جاودان می‌بندند

دیشب ماه به خانه‌ ما آمد

و از پشت شیشه،

در آیینه‌ی ایوان

رازش را با سنگفرش‌ها قسمت کرد

حتی دیدم ماهی‌های حوض را بوسید

به دوچرخه‌ی خسته‌ی کنار دیوار سلام داد

نامه‌ای برای درخت آلوچه آورد

و من پرسشِ یخ زده ی پنجره را دیدم

که با اشک‌هایش

ساعتِ شنیِ مهتاب را ورق می‌زد

شانه‌های ماه می‌لرزید

از تو یادگاری‌ها مانده است

در صفحه‌صفحه‌ی وجودم

از همین شعرهای بی‌قرار من

از همین دکلمه‌های بی‌امضای تو

آه خدایا…

دارم قالب تهی می‌کنم!

  شبی از پنجره

همراهِ نسیم

با فانوسِ دریاییِ دستانت

مثل همیشه

عاشقانه بیا…

#علیرضا_ناظمی

2

برچسب گذاری شده در: