در تکثیرِ بغضِ هر شب

سر به گریبانِ خویشم؛

دریا دریا…

چشمهایت

از خجالت، در ماه میلغزد!

میخواهم تا ابد

در چهره‌ات غرقه شوم:

آینه‌ای از تلألؤهای بیقرارِ‌ وقت

و در سایه‌ی امواجِ زمان

تن بشویم

لباسِ تنهایی را

بگذار دستهای خیالم

صورتِ تو را

شب‌به‌دوشِ خوابها بکِشد…

حتی اگر

هزاران نقشِ بغض

بر گونه‌هایت شکفته است…

#علیرضا-ناظمی

2

برچسب گذاری شده در: