درشهر ما هیچ کوچه ای بن بست نیست همه آنها آغوش های بازی هستند که خستگان ناامید…
خوان پنجم خورشید
100 مقاله
دستهای تو سرنوشت های همیشه را رقم می زنند فصل ِ گلگون ِ لبخند ها چترِ بارانت،…
شعرهایم بال پرواز ندارند گاهگاهی مرزهای خیال را در می نوردند تا چشمهایت را ببوسند #علیرضا_ناظمی…
به من بگو چه نسبتی ست میان تو وبهار بگو از کدام کوچه می آیی که تمام…
در هوای چهارباغ گیسوی تو پاییز را نفس کشیده ام وحالا در بی گمانی لحظه ها ساعت…
دست دردست هم باران را رصد می کنیم با چترهایی لبریز مهر وگام هایی که ما را…
بوی پیراهن تو را دوست دارم آن عطر بی مانند وچقدر حریصانه دل به دلش می دهم…
درخامی بسر شد روزگارمان شبیه چنارها ی کنار خیابان جا مانده از قافله ی جاده ودر شهر…
پروانه وار برمدار تو می گردم ومی گردم ومی دانم دلتنگی هایم به خانه تان سرک می…
آغاز بهارینه ی زیبایی هاست لبخندت مرا به دلکش آن آفتاب عالمتاب مهمان نمی کنی ؟ #علیرضا_ناظمی…