می دانم در غروب امروز چشمهایت دلگیرند و دلتنگ واژه ها را می پالایند من قدری…
خوان پنجم خورشید
100 مقاله
بر بوم نقاشی نقش می کنی خیال آهوان رقصان در باد را بهار مرغان در پرواز را…
دریا از تو آرام یافت موج از تو تپندگی ساحل راز پوش از نگاه تو شد مرغان…
عادت دارم، به شاعرانه های مدامی که از تو برای من قدیسه ای ساخته است بی…
آ…ه گل رز ،گل رز ،گل رز سالهاست تو می دانی من عاشق گل رزم وهربار در…
به استقبالش در چشم به راهی آغوشی رنگ از رخسار پریده چکاوکی غزل شد با گریه های…
در من چه آتشی نهفته دامنت که تبسم جاری خیالهایت به بستر هر شبم تندبادی می افکند…
سهم ما از زندگی همین شاعر شدن بود برای من تنها تو ماندی میان خیل واژه…
تو رفتی که برگردی من خیلی وقت است برگشته ام مثل موسی از نیل مثل یوسف از…
به انتظار سلام می کنم وقتی روزها و عصرها از پی هم روانه می شوند وتو غروب…