نشسته بر لبِ پنجره ی نگاه چشمانِ زنی، با گیسوانِ باد و آغوشی از نور شعلهور در…
ساکنطبقهدوم
در این شبِ وسوسههای بیقرار اشکهایم چون شهدِ قندِ تحتِ ضرباتِ بیامانِ زمانه ذرهذره میشکنند… دلم را…
صبح: بوی نانِ تازه همراه آفتاب از لابهلای پیچِ لولای در قدیمی تصویر کوچکم را در آینه…
نمیدانم ساعت چقدر از نیمهشب گذشته و تو در کدام گوشه از خوابت اکنون پناه گرفتهای؟ چند…
و تو چقدر به موقع آمدی نسیم، عطر حضور تو را در برگهای باغ تکاند بارانِ شبنم…
به پرستوهای خسته بگویید باز ایستند از سفر مقصد همین حوالی ست خانه زنی که هر بامداد…
از رستاخیز حرفی بزنیم که میدانم سرود ِسرور ِسینه ی صبور پُردرد است و زخم تنهایی را،این…
بیمناکم از این بودن که هنوز که هنوز رنگ موهای مرا حفظ نشده ای به کدامین سوگندِ…
به رؤیا میماند آمدنت و چه سهمی دارم من از این تبر نوروزی دلخوش به برگ ریزان…
گاهی بیدادگری به نگاهی وگاه بهاستغاثه ای از مهر همراه مانده ام درپیچ وخم کتابهایی ژولیده شعرها راچگونه…