می پندارم دوست داشنت بود که مرا از تو دور کرد دورشدم دور دور تا در دور…
رخداد آبان
100 مقاله
مجموعه شعر سعر سپید
دلم که می گیرد وچنگ می زند انگشتانم دلتنگی را با حس غرور همیشگی ام به مجازی…
مکاشفه ی من حوالی شامگاه در آنسوی این عرصه ی خاکی جایی دورتر از خیال آشفته ی…
پرنده ها از قفس پریدند تعادل زمین به هم خورد وما باسنگ بالهایشان را آشفتیم خون، همیشه…
دلم می خواهد از تاکسی پیاده شوی من به استقبالت بیایم وتو چمدانی آورده باشی که بمانی……
کبوترهای سفید هم سایه های سیاهی داشتند امان از این سیاهی شوم که هرکجا می روی دنبال…
بارانِ صبح را دوست دارم وعطر شب بوی موهای تو را که می پیچد در حریر نازکای…
دهانم پر است از حرف ودر شهر چون باد می چرخم سرگردان وسراغ تو را از هر…
آنقدر دوستت دارم که خودم را فراموش کرده ام وگرسنگی را وتشنگی را وخواب را تنها چیزی…
غم هایت را برای من حواله کن بگذار این بهمن سهمگین بسلامت تمام شود وما عبور کنیم…