درخلوت خیال پلنگان چشم تو
مدهوش وسرخوشم
با خاطری خوش از تپش قلب کوچکت
من باز از
ملاطفت و بودنت خوشم
پیشانی ام فراخ
دستان من بلند
آن نازکان مهر حریر نفس پسند
را ای نگار نازسمن موی
خوش زبان
هربار پیش کِش
با لطف؛
با صداقت ومعنا
بیاورش
تا من ببوسمش
تا از نفیرِ درد
بردیده نقش بندم و در خویش بشکنم
تا از سکوتِ فاش
چون آینه به خرمن تو ذره ای شوم
هر ذره صدهزار
هرصد هزار ،آینه های مکررّی…
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها