باتو اُنسیدارم
مشفقانه
ازسالهای بسیار دور
که نامتو را درکتابها خوانده ام
کسی چه می داند
شایدطلسم شبهایظلمتم
رد پای عشق بوده است
در محاقآفرینشم
ازگلویم بردار
این پای سنگینسکوت را
بگذار نفس بکشم زندگی را
وقتی فرصت دیگری برای
آغاز دیدار
غیرازامروز نیست
دستیبهآبترکن
چشمیبشوی
که آههای من بهآسمان رسیده
ابرها بیدار شده اند
وزمانباران فرارسیده
دریاب مرا
باانسی که میان ماست
وکتابِ غوغای سپیده دمان نامت
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها