در قالبی جدید چون انار گرداگرد شاخه ای در زمستان چشم می پالایم زندگی را از روزن…
رقص باد در هوهوی قدم های تو توسن سرکش گام هایت و نسیم خنکای عطر لبخندت…
جهانم ؛ واژه واژه ی چشمهای توست دلسپرده ام به لهجه ی ناز لبخندت سالهاست تردد من…
در نجوای عاشقانه شعرها در گرده پاشی گل ها بر انحنای تاریکی قدم می زنی سالهاست دختر…
بگذار در رویای داشتنت هنگامه برپاکنم زنی با عطر گل های نرگس با قامتی افراشته موهای بلند…
عطر جاری رود را نفس بکش هوای شهر عالی ست بگذار پرستو در شامه ات لانه کند…
آوای شکوفه های بهاری سوز دلِ سینه چاک من التهاب چشمهای غمگنانم در بهاری که لبریز بود…
چه بی گمانه به خرمن من می تازد افسونگر چشمانت کمتر بی رحم باش عاشق را پناه…
رجز سکوت درقلب شهر بیقراری پای ساعت های به گِل نشسته دردهای سینه سوز تو وبشارتی که…