کبوترهای سفید هم سایه های سیاهی داشتند امان از این سیاهی شوم که هرکجا می روی دنبال…
قهوه های تو غوغا می کند شبیه شعرهایت که مرا می برد به پرسه درخیال شب به…
بارانِ صبح را دوست دارم وعطر شب بوی موهای تو را که می پیچد در حریر نازکای…
جستجوگرم تورا لابلای واژه ها این روزها …. هرچه دلتنگت می شوم پناه می برم به شعر…
دهانم پر است از حرف ودر شهر چون باد می چرخم سرگردان وسراغ تو را از هر…
برگرد تا این ایستگاه دوباره بوی تو را بگیرد باران ترانه ی مهر بخواند وگنجشک ها از…
آنقدر دوستت دارم که خودم را فراموش کرده ام وگرسنگی را وتشنگی را وخواب را تنها چیزی…
از دور نگاهت می کنم از نزدیک دستم را بگیر بگذار درمن جوانه بزند شور جوانه بزند…
غم هایت را برای من حواله کن بگذار این بهمن سهمگین بسلامت تمام شود وما عبور کنیم…